بوسه
قلمم بار دگر كاغذش را بوسيد
و به او گفت:
به ياد مى آرى آن شب مهتابى
كه به تو گفتم و بى تو
" من از آن كوچه گذشتم"
قلمم بار دگر كاغذش را بوسيد
و به او گفت چرا
" بالش تو پُر پروازِ پرِ چلچله هاست؟
من پُر از دغدغه هاى رفتنم
تو كجا؟
تو بمان!
تو كه نيستى همه جا دفتر بى برگى
با تو اما،
خانه ها پاييزيست
رنگ دارد همه رنگ
زرد و نارنجى و سرخ،
تو سفيد!
قلمم بار دگر كاغذش را بوسيد
و به او گفت عزيزم تو بمان!
من اگر " نسپارم ره تنهايى خويش
بر تن پاك تو برگ
چه كسى ميداند
من و تو عاشق دلباخته ايم.
PariTheMuse
https://soundcloud.com/parithemuse/booseh-kiss
No comments:
Post a Comment